کد مطلب:28758 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

مارقین از دیدگاه امام












2644. امام حسین علیه السلام:هنگامی كه با علی علیه السلام درباره نهروانیان گفتگو شد كه:آیا مشرك بودند ؟ فرمود:«از شرك گریخته اند».

گفته شد:ای امیر مؤمنان! آیا منافق بودند؟

گفت:«منافقان، خدا را فقط اندكی یاد می كنند».

به وی گفته شد:پس اینها چیستند؟

گفت:«گروهی بودند كه بر ما سركشی كردند و خداوند، ما را بر ایشان پیروز كرد».[1].

2645. الفتوح:حبیب بن عاصم اَزْدی از علی علیه السلام پرسید:ای امیر مؤمنان! اینان كه ما با ایشان می جنگیم، آیا كافرند؟

علی علیه السلام گفت:«از كفر گریختند، و [ امّا ]در آن افتادند».

گفت:پس آیا منافق اند؟

علی علیه السلام گفت:«همانا منافقان، خدا را تنها كمی یاد می كنند».

گفت:ای امیر مؤمنان! پس بگو اینان چیستند تا با بینایی و یقین، با ایشان بجنگم.

علی علیه السلام گفت:«ایشان گروهی هستند كه از دین اسلام بیرون رفتند، آن گونه كه تیر از هدف در می گذرد؛ قرآن را قرائت می كنند، امّا [ این قرائت] از تَرقُوه شان فراتر نمی رود. پس خوشا به حال كسی كه ایشان را بكُشد یا آنان وی را بكشند».[2].

2646. المستدرك علی الصّحیحین - به نقل از عامر بن واثله -:شنیدم علی علیه السلام ایستاد و گفت:«پیش از آن كه مرا از دست دهید، بپرسیدم، كه پس از من، كسی همانندم نیست تا از او سؤال كنید».

ابن كَوّاء برخاست و گفت:«الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ؛ [3] كسانی كه [ شكرِ] نعمت خدا را به كفر بدل ساختند و مردمِ خویش را به سرای هلاكت درآوردند»، كیان اند؟

گفت:«منافقان قریش».

پرسید:«الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ [4] كسانی كه تلاش ایشان در زندگی دنیا تباه شده و می پندارند كه كار نیكو می كنند»، كیان اند؟

گفت:«از جمله ایشان، اهل حَروراء هستند».[5].

2647. الكامل:در محضر علی علیه السلام این آیه خوانده شد:«بگو:آیا شما را از زیانكارترین مردم آگاه كنیم؟ [ آنان] كسانی اند كه تلاش ایشان در زندگی دنیا تباه شده و می پندارند كه كار نیكو می كنند». پس علی علیه السلام گفت:«اهل حَروراء، در زمره همین افرادند».[6].

2648. نهج البلاغة:علی علیه السلام شنید كه مردی از حَروریه شب زنده داری می كند و قرآن می خوانَد. گفت:«خوابِ در حال یقین، بهتر از نماز در حال شكّ است».[7].

2649. إرشاد القلوب:شبانگاهی كه یك چهارم از شب گذشته بود، علی علیه السلام همراه كمیل بن زیاد، از پیروان و دوستان برگزیده اش، از مسجد كوفه به سوی خانه اش رهسپار شد. در راه، به خانه مردی رسید كه در آن هنگام شب، به تلاوت قرآن مشغول بود و این آیه را می خوانْد:«أَمَّنْ هُوَ قَنِتٌء َانَآءَ الَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَآلِمًا یَحْذَرُ الْأَخِرَةَ وَ یَرْجُواْ رَحْمَةَ رَبِّهِ ی قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ؛ [8] یا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته یا در سجود است یا در قیام و از آخرت بیمناك و به رحمت پروردگارش امیداوار است [ با آن كه چنین نیست، یكسان است]؟ بگو:آیا كسانی كه می دانند و كسانی كه نمی دانند، برابرند؟ تنها خردمندان اند كه پند پذیرند». و این آیه را با نوایی جانسوز و حزن آلود می خوانْد.

كمیل در دل خویش، حال آن مرد را خوش داشت و بی آن كه چیزی بگوید، وضع آن مرد برایش ستودنی جلوه كرد. در این حال، علی علیه السلام به وی روی كرد و گفت:«ای كمیل! طنین صدای این مرد تو را خوش نیاید، كه او اهل آتش است؛ و زود است كه در آینده، تو را [ از او] خبر دهم».

كمیل در حیرت شد كه علی علیه السلام با وی از درونش سخن گفت و گواهی داد كه آن مرد، با آن حال، اهل آتش است، آن هم با چنان وضع به ظاهر نیكویی در آن هنگام! پس سكوت كرد و در آن مطلب به شگفتی و تفكّر فرو رفت.

چندی گذشت تا كار خوارج بدان جا كشید كه كشید و امیر مومنان با ایشان به نبرد پرداخت؛ ایشان كه قرآن را همان گونه كه نازل شده بود، از بَر داشتند. امیر مؤمنان، در حالی كه رو به روی كمیل ایستاده بود و شمشیر خون چكان در دست داشت و سرهای تراشیده آن كافران فاجر[9] بر زمین افتاده بود، تیغه شمشیر را بر بزرگِ آن سرها نهاد و رو به كمیل گفت:«ای كمیل! «أَمَّنْ هُوَ قَنِتٌء َانَآءَ الَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَآلِمًا؛ [10] یا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته یا در سجود است یا در قیام... »؛ یعنی این همان شخص است كه در آن شب، قرآن می خوانْد وحالش تو را خوش افتاد. پس كمیل پیش پای امام علیه السلام را بوسید و از خدای آمرزش خواست.[11].

2650. امام علی علیه السلام:جز این نیست كه ما با برادران مسلمان خود به جنگ پرداختیم؛ زیرا انحراف و كژی و شبهه و تأویلِ [ حقایق دین] در ایشان راه یافته بود.[12].









    1. الجعفریّات:234، مسند زید:410، السنن الكبری:16722/302/8.
    2. الفتوح:272/4.
    3. ابراهیم، آیه 28.
    4. كهف، آیه 104.
    5. المستدرك علی الصحیحین:3342/383/2، السنّة، ابن احمد بن حنبل:1443/278.
    6. الكامل:1107/3، المعیار والموازنة:299، تفسیر الطبری:9 (ج 16 )/ 34.
    7. نهج البلاغة:حكمت 97، خصائص الائمّة:95. نیز، ر. ك:عیون الحكم والمواعظ:9163/497.
    8. زمر، آیه 9.
    9. این تعبیر از راوی است و با سایر متنون این باب، سازگار نیست. (م)
    10. زمر، آیه 9.
    11. إرشاد القلوب:226، بحار الأنوار:620/399/33.
    12. نهج البلاغة:خطبه 122، الاحتجاج:100/440/1، بحار الأنوار:600/369/33.